... و جعلنا لهم لسان صدق علیّا

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

رابطه من با .....

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ

چند جلسه ای هست که دارم میرم دانشگاه . البته دقیقترش ، میرم خوابگاه دانشجویی برای گپ و گفت با دانشجوها.

راستش رو بخواهید از بین چند دانشگاهی که قرار بود بچه ها هرکدوم یکیش رو قبول کنن ، ظاهرا همه از رفتن به این دانشگاهی که ما الان داریم میریم فراری بودن ، خصوصا خود بچه های دانشجو طوری از دانشگاه ..... حرف میزدن که انگار واقعا هیچ امیدی به کار تو این دانشگاه نداشتن.

این نا امیدی اونا ، منو امیدوارتر کرد که همین دانشگاه رو انتخاب کنم. قبل از اینکه خودم بگم مسئول ......خودشون بنده رو انتخاب کردند  . ما هم گفتیم به امید خدا.

شب اولی که رفتم حدود ده نفری اومده بودن. موضوع  اولین جلسه رو خودم انتخاب کردم  تا بعد عکس العمل هارو ببینم و بتونم تا حدودی ارزیابی کنم. البته در پایان نظرسنجی کردم . کاملا مشخص بود که بچه ها هیچ انگیزه ای برای شنیدن حرفهای بقول معروف مثبت از هر نوعی رو ندارن.

طبق نظر خودشون قرار شد جلسه بعدی راجع به روابط دختر و پسر صحبت کنیم. دو جلسه راجع به این موضوع صحبت کردیم . بچه ها حرفاشون رو زدند بعضی ها مشاوره گرفتند اما اونچه که کاملا مشهود بود اینکه واقعا تو اون جمع هیچکدوم دنبال نگاه شرع به این قضیه نبود من هم مصلحت رو در این دیدم که این موضوع رو از جنبه های دیگه ای مورد بررسی قرار بدم  که البته این رویکرد بهتر جواب داد.

ولی این قضیه همچنان منو ناراحت میکنه چرا کار  به جایی رسیده که اصلا برامون مهم نیست که کاری که داریم انجام میدیم مثلا رابطه من با ... چه تغییری در رابطه  « من »  با « خـــــــــــــدا »  ایجاد میکنه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی