... و جعلنا لهم لسان صدق علیّا

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۶۳ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

خوش به حال هر کی ...

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ

خوش به سعادت اونایی که بعضی از صفات رو ذاتا دارن و بد به حال اونایی که همون صفات رو نه تنها ندارن بلکه هیچ تلاشی هم برای کسبشون نمی کنن.

دیدید آدمایی رو که مادرزادی آرومن! خیلی دیر عصبانی میشن.به عبارتی انسان های حلیم و بردباری هستند. باید روزی هزار هزار مرتبه خدا رو شکر کنن! خوش به حالشون. وقتی در نظر بگیرید که خیلی از خطاها و گناهانی که ما انجام میدیم در اثر عصبانیته شما هم میگید خوش به حالشون.

خیلی از غیبت کردنا، تهمت زدنا، حرمت شکستنا، بردن آبروی دیگران و خصوصا حسادت ها ... عاملی جز عصبانیت نداره.

و در اون وقته که خدا باید به ما رحم کنه!

یکی دیگه از صفاتی که آدم اگه ذاتا داشته باشه خیلی خوش به حالش میشه سخاوته. صفتی که طبق روایات، صاحبش رو به هدایت و بهشت بسیار نزدیک میکنه و حتی آدم سخاوتمند تو این دنیا هم خیلی عزیزه. گذشته از این، انسان های سخی، لذتی رو از کرم و بخشندگیشون بدست می آرن که تو هیچ اندوختنی بدست نمیاد!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد عبدلله بن جدعان از مشرکان معروف جاهلیت فرمودند: کم عذابترین جهنم، عبدلله بن جدعان است زیرا او گرسنگان را سیر می کرد.( بحار- ج 4، ص 384)

و یا این روایت که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عدی بن حاتم فرزند حاتم طایی فرمودند: خداوند عذاب شدید را از پدرت به خاطر جود و بخشش او برداشت.( سفینه البحار، ج 2، ص 607)

بیچاره آدمایی که لذت زندگیشون تو جمع کردن و گاهی پنهان کردنه. آدمایی که حتی خیرشون به نزدیکان و اطرافیانشونم نمی رسه چه برسه به غریبه ها. قبلا روایتی رو دیده بودم که نگاه کردن به شخص بخیل، موجب قساوت قلب میشه حالا فکر کنید قلب خود بخیل دیگه چیه؟!!!!

صفت دیگه ای که آدم باید به صاحبش دست مریزاد بگه تواضعه. این صفت هم تو هر کسی پیدا نمیشه . البته خیلی ها متظاهر به این صفتند اما در جای خودش مشخص میشه که چقدر رویِ منِ خودشون حساب باز می کنن به قول یکی از اساتید می گفت اونی که دائم بهش برمی خوره اونم آدم مغرور و متکبریه چون خلاصه یه منی برای خودش قائله که چنین اتفاقی می افته. خلاصه آدمایی که خودشونو یه چیز دیگه می دونن بقول معروف تافته جدا بافته، اونایی که خودشونو منحصر به فرد و خاص تلقی می کنن اونایی که خودشونو صاحب همه چیز و همه کس می دونن ، چنین آدمایی یه کم باید مراقب باشن چون احتمالا دچار کبر و غرورن.

هرچند آدمای مغرور و متکبر از نظر شخصیتی دچار توهم در مورد خودشون هستند و تصویری غیر واقعی از خودشون دارن ، اونا به خاطر همین بزرگ بینی که از خودشون دارن دچار عزت نفس کاذب هم هستند علاوه بر این، روایات از خشم خدای متعال نسبت به این افراد خبر میده. یادمه روایتی دیده بودم در مورد اینکه کبر و غرور باعث میشه بوی بهشت هم به انسان نرسه!

بخاطرهمین باید گفت خوش به حال آدمای دوست داشتنی متواضع . اونایی که بقول معروف خاکی ان. اونایی که یادشون نرفته از چی بوجود اومدند . بنابه تعبیر قرآن از گل بدبو. اونایی که سفارش اسلام رو فراموش نکردند که هر کی رو می بینید فکر کنید از شما بهتره و پیش خدا عزیزتر. اونایی که به ذهنشون سپردن پیامبر اسلام و اهل بیتش در کنار فقیرترین و پایین ترین افراد جامعه روی زمین می نشستند ، با هم، هم غذا می شدند هم کلام می شدند دوست و یار می شدند تا اونجا که خیلی از اصحابشون ، و بهترین اصحابشون از همین طبقه جامعه بودند.

خوش به حال هر کی بردبار بود.

خوش به حال هر کی سخاوتمند بود.

و خوش به حال هر کی متواضع بود.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۵
lesane sedq

حوزه خلافت انسان کامل

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ

آیت الله جوادی آملی در جلد 3 تسنیم ذیل آیه 30 سوره بقره (ص 118) در مورد خلافت انسان کامل چنین می فرمایند:
 گرچه اصل خلافتِ مجعولْ حقیقت جامع بین مراتب است، و سابقاً گذشت که انسان کامل مظهر خداوندی است که در هستی و کمال‏های آن نامتناهی است، به دست می‏آید که حوزه خلافت انسان کامل خصوص زمین نیست، بلکه زمین مسکن و مقرّ وجود مادّی و جسمانی اوست و کلمه (فی الأرض) در آیه، بدین معناست که در قوس صعود، مبدأ حرکت تکاملی انسان زمین است، نه این‏که موطنِ خلافت و قلمرو مظهریّت او زمین باشد و او فقط کارهایی را که خداوند باید در زمین انجام دهد انجام دهد و به بیانی که قبلاً گذشت، کلمه (فی الأرض) قید جعل است، نه قید خلافت. به ویژه با توجه به این‏که خلیفه، کسی است که فرشتگان آسمان در برابر او ساجدند و اگر او تنها خلیفه خدا در زمین باشد فرشتگان خلیفه خدا در آسمان‏ها خواهند بود و سجده آنها برای انسان کامل معنا ندارد و در این صورت، انسانِ خلیفه، به همه نظام آفرینش نیز آگاهی ندارد.
مقام خلیفة اللهی همان شجره طوبایی است که اصل و ریشه آن ثابت و شاخه‏ هایش در آسمان است: (أصلها ثابت وفرعها فی السماء). [سوره ابراهیم، آیه 24. تسنیم، جلد 3 صفحه 117] از این رو فرشتگان آسمان‏ها نیز از میوه این شجره و از علم این انسان کامل بهره می‏گیرند و اصولا ً کمال آن فرشتگان در این است که از این درخت استفاده و در برابر آن خضوع کنند.
خلیفة الله کسی است که تغذیه علمی و عملی او از تعلیم اسماء تأمین می‏شود و تنها بدن و وجود عنصری اوست که از باب (وما جعلناهم جسداً لا یأکلون الطعام)[سوره انبیاء، آیه 8] از زمین و طبیعت تغذیه می‏کند.

از این رو وقتی محمد بن حنفیه انسان کاملی چون امام حسین (علیه ‏السلام) را وصف می‏کند افزون بر بیان سه خصوصیت: «أعْلمنا عِلماً، أثْقلنا حِلماً و أقْربنا من رسول الله رَحِماً» (1 از همه ما عالمتر است 2 در فضیلتهای عقل عملی از همه ما حلیمتر و بردبارتر است 3 از همه ما به رسول الله نزدیکتر است) دو وصف دیگر را نیز بیان می‏دارد که برتر از زمان است: نخست این‏که، او پیش از آن‏که آفریده شود فقیه بود: «کان فَقیهاً قبْل أن یُخْلَق»؛ یعنی اسرار و علوم الهی را به همراه خود آورد و آنها را از کسی نیاموخت، بلکه به مکتب نرفته، با غمزه، مسأله‏آموز صدها مدرس شد.[چون مراد از فقه، فقه در برابر اصول نیست، بلکه مراد همه علوم الهی اعم از احکام فرعی و حِکَم اصلی است.] دوم این‏که، پیش از آن‏که به زبان بیاید وحی را قرائت کرد: «وقرأ الوحى قبل أن ینطق»؛ یعنی پیش از این‏که وحی به مقام لفظ تنزل کند و در کسوت کلمات و حروف در آید معلوم آن حضرت بود و یا پیش از آن‏که آن حضرت به سن تکلم بالغ شود، همانند عیسی (علیه‏السلام) آشنای به وحی بود، بدون آن‏که نیازمند مکتب و آموختن از راه سمع و بصر باشد.[اصول کافی، ج 1، ص 302، کتاب الحجة، باب النص علی الحسین بن على (علیهماالسلام).
در هر حال، غرض از (إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة) این است که آغاز سیر خلیفة الله در قوس صعود، از زمین است وگرنه او از زمین تا (وأنّ إلی ربّک المنتهی)[سوره نجم، آیه 42] حضور دارد. خلیفة الله هم زمینی است و هم آسمانی و خلافت او در همه اسماء و شؤون است؛ او هم معلّم اهل زمین است: (وأنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم)[سوره نحل، آیه 44] و هم معلّم اهل آسمان: (یا آدم أنبئهم بأسمائهم)[سوره بقره، آیه 33]، بلکه تسبیح و تقدیس فرشتگان نیز به تعلیم خلیفة الله بود: «سبّحنا فسبحت الملائکة بتسبیحنا»[بحار، ج 24، ص 88، ح 3. تسنیم، جلد 3 صفحه 119] و اگر فرشتگان از چنین چیزی باخبر بودند و تنها جنبه زمینی بودن او را نمی‏دیدند هرگز درباره آفرینش وی سؤال نمی‏کردند و آن‏گونه سخن نمی‏گفتند و این خود دلیل بر پیچیدگی آفرینش انسان از یک‏سو و محدودیت علم فرشتگان از سوی دیگر است.
حاصل این‏که، نه موجودی که فقط زمینی است خلیفه خداست و نه آن‏که حوزه خلافتش تنها زمین است و نه موجودی که فقط آسمانی است، بلکه موجودی خلیفه حق است که «کَوْنِ جامع» بوده، به آسمان و زمین و مُلْک و ملکوت احاطه تام دارد و همه مخازن اشیا و مفاتیح غیب را به اذن خدا داراست، گر چه وجود عنصری وی به زمین بسته است. از این رو هم فرشتگان باید در برابر او سجده تکریمی کنند و هم انسان‏های عادی باید او را گرامی دارند.
شایان ذکر است که، آنچه گفته شد مربوط به آخرین مرتبه خلافت است؛ یعنی خلیفه کامل و مظهر همه شؤون مستخلف عنه، (که به همین لحاظ ازوحدت برخوردار است؛ همان‏طور که مستخلف عنه واحد است؛ یعنی خلیفه کامل در هر عصری یگانه است و اگر خلفای دیگری معاصر او بودند تحت الولایه خلافت مطلق او قرار دارند) وگرنه خلافت، حقیقتی است تشکیکی که مراتب و مصادیق مختلف دارد. کاملترین آن در صادر اول یا ظاهر اول تجلّی می‏یابد و انسان‏های شایسته و صالح دیگر، واجد مراحل متوسط یا نازل خلافت الهی هستند و چون حفظ مراتب لازم است باید گفت، بعضی خلیفه بی واسطه خدایند و برخی خلیفه با واسطه و آن‏که خلیفه با واسطه است خلیفه خلیفه خداست، نه خلیفه خدا، مگر به لحاظ واسطه. البته با یک نگاه، همگان به منزله حلقه‏ های سلسله منسجم و یکتای خلافت الهی هستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۱
lesane sedq

امام حسین آب پیدا کرده!!!

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ

با پسر کوچولوی فامیل نزدیک که تاسوعا و عاشورای حسینی مهمون ما بود صحبت می کردم . از پیش دبستانی و دوستان و مربی پیش دبستانی. لابه لای صحبت هاش خاطره ای رو تعریف کرد که خیلی برام جالب بود.

می گفت معلممون گفته بود که  امام رو بکشیم . من  امام حسین رو کشیدم که دستاش رو به آسمون بود و داشت دعا می کرد .

معلممون گفت: این کیه ؟

گفتم : امام حسینه.

گفت: داره چیکار میکنه؟

گفتم داره خدارو شکر میکنه.

گفت واسه چی؟

گفتم آخه امام حسین آب پیدا کرده!!!!

می گفت معلممون منو بوسیده.

گفتم: فدای لب عطشانت یا حسین که بچه ها هم طاقت شنیدن عطش تو رو ندارن و با ذهن پاکشون می خوان قصه عطش رو خوب تموم کنن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۲
lesane sedq

اولین شهید محراب

جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۵۱ ب.ظ

شهید آیت‌الله محمدعلی قاضی طباطبایی، در سال 1293 شمسی در تبریز متولد شد. در سال 1316 هنگام قیام مردم تبریز به اتفاق پدرش، به خاطر مبارزه، به تهران تبعید گردید و پس از چند ماه تبعید در تهران و ری به تبریز بازگشت. در سال 1318 جهت ادامه تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرد و درسال 1328 راهی نجف گردید و در این دو شهر از محضر علما و بزرگان کسب فیض نمود. شهید قاضی طباطبایی در سال 41، با شروع نهضت اسلامی، به علت فعالیت علیه رژیم، توسط مأموران دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل و سپس به شهرهای بافت و کرمان و زنجان و پس از آن به عراق تبعید شد ولی پس از یکسال به ایران بازگشت و به هدایت مردم و روشنگری و تبلیغ اسلام پرداخت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزات خود و ارشاد مردم ادامه داد. شهید قاضی طباطبایی اولین شهید محراب در دهم آبان 1358 شمسی، مصادف با عید قربان، نماز عید را اقامه کرد و در همان شب در راه مراجعت به منزل توسط منافقین مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به فیض شهادت نائل می‌گردد.

پیام امام خمینی به مناسبت شهادت آیت الله قاضی طباطبائی:

بسم الله الرحمن الرحیم انالله و انا الیه راجعون با کمال تاسف، ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبائی رحمت الله علیه را به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور مجاهد آذربایجان و خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم. ملت عزیز برومند ایران و آذربایجانیان غیرتمند عزیز باید در این مصیبت های بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خود باختگی آنان است‚ هر چه بیشتر مصمم و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات خود افزوده و از پای ننشینید تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنمایند. عزیزان من در انقلابی که ابر قدرت ها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است. ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است، ادامه دهیم. شهادت در راه خداوند، زندگی افتخار آمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست. ملت های مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند، به پیش به سوی آزادگی و زندگی انسانی بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت برای شهدای راه حق و شهید سعید طباطبائی خواستارم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی تاریخ: 11/8/1358 کتاب های مرتبط: حماسه 29 بهمن تبریز 1356 تبریز در خون خمینی آذربایجان مقاله مرتبط: حیات علمی و آثار قلمی شهید آیت الله قاضی طباطبایی      

به نقل از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی                              

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۱
lesane sedq

بیماری های قلبی

دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ب.ظ

بیماری های قلبی از شایع ترین انواع بیماری هاست که علائم خاص خود رو داره. ناراحتی قفسه سینه، تنگی نفس، تپش قلب و .... می تونه از این دست علائم باشه.

اما خطرناکترین نوع بیماری قلبی، گرفتارکردن قلب به آلودگی هاست. اگه شما هم از عوارض این بیماری اطلاع داشته باشید به من حق میدید که بگم خطرناکترین بیماری قلبیه.

قرآن کریم در آیاتی، بعضی از این بیماریهای خطرناک قلبی رو معرفی میکنه. مثل مرض نفاق. فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا.[1]

«یا کسانی را که با شنیدن صدای نامحرم تحریک می‏شوند و به طمع می‏افتند، گرفتارانی از این دست می‏شمارد و همسران پیامبر را از نازک کردن صدای خویش در مقابل آنها بر حذر می‏دارد: ... إن اتّقیتنّ فلا تَخْضعْن بالقوْل فیطمع الّذی فی قلبه مرض[2] » [3]

یکی دیگه از بیماری های قلبی ، زیغ یا همون انحرافه. انحراف از راه حق . بهمین خاطره که بندگان خاص خدا این دعا را فراوان میخوانند: ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا.[4] این دعا همون عاقبت به خیری خودمونه. یعنی خدایا قلب مارو بعد از اینکه به راه خودت هدایت کردی منحرف نکن.

یا میشه به مرض خطرناک قساوت قلب اشاره کرد. قساوت یعنی سختی. قلبی که به این عارضه دچار میشه هیچ حرف حقی در اون اثر نداره، حتی ناله مظلوم و درد دردمندان هم تکونش نمیده. «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَةُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى‏ نُورٍ مِن رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِن ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»[5] خداوند که طبیب حقیقی امراضه میفرماید که مبتلایان به قساوت قلب، در گمراهی آشکار هستند.

« از خدا بخواهیم که به قلبمون سلامتی بده ، ازاون سلامتی هایی که برتر از حد فرشتگانه. مثل اون سلامتی که به قلب ابراهیم خلیل الله (علیه السلام)  داد. و إن من شیعته لإبراهیم * إذجاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ[6][7]


[1] - بقره 10.

[2]-  احزاب 32.

[3] - صورت و سیرت انسان در قرآن – آیت الله جوادی آملی-  صفحه 22.

[4] - آل عمران، 8.

[5] - زمر 22.

[6] - صافات 83و 84.

[7] - رک به صورت و سیرت انسان در قرآن – آیت الله جوادی آملی-  همان ص.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۷
lesane sedq

رایحه محبوب

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ

برهان صدیقین  بنابر فرمایش آیت الله جوادی آملی و بسیاری از فلاسفه اسلامی، محکم ترین و کوتاه ترین برهان اثبات خدای تعالی و توحید است. کامل ترین تقریر از این برهان را علامه طباطبایی رضوان الله علیه فرمودند که چکیده آن توجه دادن و تنبه بر ثبوت خدای سبحان می باشد و در واقع بیداری فطرت خفته است. معنای این عبارت چنین است که خدای تعالی همان واقعیت زوال ناپذیری است که تحقق و ثبوت آن، ضروری و بدیهی است.

آیت الله جوادی آملی این تقریر علامه طباطبایی را الهام گرفته از کتاب و سنت میدانند زیرا بنابر آیات کریمه قرآن، رسولان الهی از امت های خود می پرسیدند: آیا در خدا تردیدی وجود دارد؟(سوره ابراهیم - 10) و در آیه دیگری به مشهود بودن پروردگار قبل از هر چیز دیگری اشاره شده است: اولم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید(فصلت 53)

یعنی قبل از فهم و ادراک هرچیزی، خدا شهید و مشهود است حتی قبل از شناخت خود انسان.

کلامی  به همین مضمون، منسوب به امام باقر علیه السلام است که فرمودند: لا یعرف احد احدا الا الله ؛ هیچ کس ، کسی یا چیزی را جز به خدا نمی شناسد.

این همان تقریر علامه می باشد که غیر را برداشته و از خود واقعیت به ضرورت ازلی آن راه می یابد.

علامه جوادی در ادامه مطلب چنین می آورد:

در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد علیه السلام می فرماید: و ان الراحل الیک قریب المسافه و انک لا تحتجب عن خلقک ...؛ آن کس که به سوی تو کوچ می کند مسافتش نزدیک است و تو از آفریده های خویش پنهان نیستی.

کلمه مسافت از ریشه سوف به معنای بوییدن است و چون راهنمای قافله با بو کردن خاک راه، فاصله را تا مقصد تشخیص می داد به مسیر ، مسافت گفته شده است.

جانی که محبوب را با دیده دل می بیند رایحه او را نیز با شامه باطن استشمام می کند. همان گونه که وقتی کاروان از دروازه مصر حرکت کرد بوی یوسف علیه السلام به مشام حضرت یعقوب علیه السلام که در کنعان بود رسید و با قاطعیت و تاکید گفت: من بوی یوسف را می یابم؛ انی اجد ریح یوسف.(یوسف 94)

سالکی که اهل دل است با چشم جان محبوب خویش را می بیند و با شامه دل او را می بوید و چنین می گوید: خدایا بین تو و خلق تو حجابی نیست، یعنی توجه به تو همان و دیدنت همان و بوییدن راه وصلت همان. از این رو انکار خدا بلکه شک در او محال است و اگر خدا به ما نزدیک است: فانی قریب( بقره 186) ؛ واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه(انفال 24)؛ پس هرچه راه شناخت او کوتاه تر باشد وصال سریع تر و صحیح تر خواهد بود.

برداشتی از کتاب توحید در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص 216و 217

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۶
lesane sedq

نهایت عالم

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ق.ظ

 

وَ اَنَّ اِلیَ رَبِّکَ المُنتَهی

( نجم -42)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۰:۱۶
lesane sedq

واسه امام رضا علیه السلام

جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۴۲ ب.ظ

آخرین دستنوشته شهید علیرضا شهبازی _ از شهدای تفحص _  که بعد از شهادت در جیب لباسش یافتند:

توی این عالم هستی که همه رو به فناست

به خدا یه دل دارم اونم واسه امام رضاست

 

مادرش به آرزوی فرزند پسر در سرمای زمستان به پابوسی علی بن موسی الرضا علیه السلام رفت و در سال 1355 حاجتش برآورده شد و نامش را علیرضا گذاشت.

رضا برای عرض ارادت در یکسالگی زائر حرمش شد. 2 سال بیشتر نداشت که همراه مادر در راهپیمایی های مردمی شرکت و اولین حضور انقلابی را تجربه میکرد.

در سه سالگی  بیمار شد بطوری که امیدی به بهبودش نبود و مادر دوباره به قصد شفای فرزندش زائر کوی امام رضا علیه السلام شد و رضا سلامتی اش را در آستان دوست باز یافت.

دوران نوجوانی اش را در پایگاه بسیج و هیئات اهل بیت گذراند و پس از پایان دوره راهنمایی برای اخذ مدرک دیپلم وارد آموزشگاه درجه داری قدس نیروی زمینی سپاه شد . همزمان به انجام تمرینات ورزشی خصوصا در رشته جودو پرداخت و موفق به دریافت کمربند 6 و 8 شد .

او در تمام این سال ها فرزند انقلاب و جنگ بود و یاد امام وشهدا ذکر و زمزمه اش بود. همیشه از مادر میخواست تا بعد از نماز برای شهادتش دعا کند.

رضا در پیروی از اهل بیت ، رسم رسیدگی به خانواده های بی بضاعت را سنت خود کرده بود و همیشه می گفت حقوق من صاحب دارد و باید به دستش برسد.

رضا سالی دوبار به حرم رضوی می رفت تا مقیم بارگاهش شود.

او دوست داشت برای پیدا کردن پیکر شهدا خدمتی به خانواده شهدا انجام دهد و با توجه به آشنایی قبلی اش با علی محمودوند، وارد گروه تفحص شد .آنقدر دل به کار داده بود که شهید محمودوند می گفت : هر وقت رضا در مقر هست من خیالم راحت است.

شهبازی در پاییز 1380 برای تکمیل دینش عقد ازدواج بست ولی دل در گرو رفتن داشت و در سن 25 سالگی ، همسن فرزند  امام رضا علیهم السلام از فکه عروج کرد.(تاریخ شهادت 26 آذر 1380 ).

 

آخرین دستنوشته شهید علیرضا شهبازی _ از شهدای تفحص _  که بعد از شهادت در جیب لباسش یافتند:

توی این عالم هستی که همه رو به فناست

به خدا یه دل دارم اونم واسه امام رضاست

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۴۲
lesane sedq

لسان صدق در المیزان

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ

علامه طباطبایی ذیل آیه 84 سوره مبارکه شعرا، در مورد تفسیر « لسان صدق»  آورده اند:

 

مراد از (لسان صدق در آخرین) در دعاى ابراهیم علیه السّلام : (واجعل لى لسان صدق فى الاخرین)

اضافه (لسان ) بر کلمه (صدق ) اضافه لامى است که اختصاص را مى رساند، یعنى زمانى که جز به راستى تکلم نمى کند، و ظاهر اینکه لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون آخر فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد، یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که منویات او را بگوید، همانطور که زبان خود او از منویاتش سخن مى گوید، پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخر الزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت کند.

بنا بر این، آیه مورد بحث در معناى آیه سوره صافات است که بعد از ذکر ابراهیم (علیه السلام) مى فرماید: (و ترکنا علیه فى الا خرین ) و این جمله بعد از ذکر جمعى از انبیاء (علیهمالسلام) نیز آمده، مانند: نوح، موسى، هارون و الیاس، و همچنین در سوره مریم بعد از ذکر زکریا و یحیى و عیسى و ابراهیم و موسى و هارون فرموده : (و جعلنا لهم لسان صدق علیا) بنابر این مقصود این است که دعوت این بزرگواران بعد از رفتنشان نیز باقى بماند و خدا رسولانى مانند خود ایشان به این منظور مبعوث فرماید.

بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از (لسان صدق در آخرین )، بعثت خاتم الانبیاء (صلى اللّه علیه و آله) است از خود آن جناب هم روایت شده که فرمود: من دعاى پدرم ابراهیم هستم. موید این قول این است که در چند جاى قرآن دین آن جناب را ملت ابراهیم خوانده است و در این صورت معناى آیه همان معنایى مى شود که خداى تعالى آنرا از ابراهیم و اسماعیل (علیهمالسلام) موقع بناى کعبه حکایت کرد که گفتند: (ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة مسلمة لک... ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم ).

بعضى دیگر گفته اند: مراد از (لسان صدق در آخرین این است که خداى تعالى ذکر جمیل و ستایش نیکوى او را تا قیامت باقى بگذارد و خدا هم این دعایش را مستجاب کرده، اهل ایمان همواره او را ثنا میگویند و به خیر یاد مى کنند).

و لیکن لسان صدق به معناى ذکر جمیل و ثنا بودن خیلى روشن نیست و نیز آن قول دیگر که میگفت دعاى مورد بحث به معناى همان دعایى است که در سوره بقره از آن جناب نقل شده درست به نظر نمى رسد، چون یکى بودن آن دعا و این دعا نیز خیلى روشن نیست.

در بحث روایی این آیه، علامه میفرمایند:

بحث روایتى (روایاتى درباره (لسان صدق فى الاخرین))

در تفسیر قمى در ذیل آیه (و اجعل لى لسان صدق فى الا خرین ) نقل کرده که فرمودند: مقصود از این لسان صدق در آخر الزمان، على بن ابى طالب (علیه السلام) است. مؤلف: در این روایت دو احتمال است، یکى اینکه تفسیر آیه باشد، یعنى غیر از على بن ابى طالب (علیه السلام) کسى منظور نباشد، دوم اینکه جرى و تطبیق باشد، یعنى على (علیه السلام) یکى از مصادیق لسان صدق باشد.

و درکافی به سند خود از یحیى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:

امام امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود اینکه خداى تعالى براى کسى لسان صدقى قرار دهد که بعد از خودش در مردم باقى باشد، بهتر است از اینکه مالى به او بدهد که آن را بخورد و به ارث به دیگران دهد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۴
lesane sedq

بصیرت

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۴۷ ب.ظ

چند سال پیش پژوهشی انجام دادم در خصوص بصیرت ، فایلش در زیر برای دانلود گذاشتم شاید مورد استفاده قرار بگیره.

دریافت
حجم: 647 کیلوبایت



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۷
lesane sedq