این روزای آخریه، فکر میکنم به اینکه هروقت تو زندگی اشتباهی کنیم خودمون بدهکار خودمون و عزیزانمون کردیم!
فکر میکنم که گاهی، غریبه ها رو اشتباهی میگیریم به جای آشناها! بی رحم ها رو اشتباهی می گیریم بجای رَحِم ها!
این روزای آخریه فکر میکنم به اینکه هر خامی، بالاخره یه روزی پخته میشه و پی میبره به اشتباهاتش، فقط خداکنه اون روز اونقدر سرمایه زمان و توان داشته باشه که بتونه جبران کنه بدهکاریاشو.
این روزای آخریه فکر میکنم که منم بدهکارم؟! چقدر؟!! و آیا اونقدر سرمایه دارم برای جبران بدهکاریام؟!!!
سال که به روزای آخر نزدیک میشه آدم برمیگرده ببینه چه کرده تو ماه ها و روزایی که گذشت. معمولا مشکلات زودتر به ذهنمون میرسه، سختی هایی که کشیدیم و داریم میکشیم بعد اگه تهش جایی موند به روزای خوب هم فکر میکنیم که چه کوتاه گذشتند!
امروز داشتم صحبتای حاج آقا پناهیان رو میخوندم در مورد فلسفه رنج(مجموعه سخنان ایشون با عنوان تنها مسیر). البته قسمت هاییش رو تو همین وب. خیلی جالب بود. نوع نگاه به رنج، تاثیرات متفاوتی، روی ما، زندگیمون، داره.
دلم می خواد سبک زندگیم در مورد لذت و رنج، همون چیزایی باشه که میخوندمشون. بخشی از اونچه خوندم رو مینویسم:
این روزها چقدر جای خالی رو میشه حس کرد. وقتی درد شدید میشه. وقتی کارد به استخون میرسه. وقتی نیاز داری و می بینی که چقدر آدما نیاز دارن به کسی که بگه دردتون چیه و بتونه درمونی کنه!
این روزا هر کی آخ میگه و هرکی نا نداره که آخ بگه رو میبینم، میگم چقدر جات خالیه!
این روزا میگم کاش هر خونواده ای یه پزشک داشت یه طبیب مث تو ، از جنس تو که هر وقت دردش میگرفت یکی مث تو بود که دل بسوزونه و از جون مایه بذاره، اونوقت خدا بهش میگفت حبیب من داری خودتو میکشی واسشون! کمتر غصه بخور!
این روزا دیگه مطب و کلینیک جواب نمیده، طبیب دوار میخوایم !
این روزا که درد روح زیاد شده و جسما هم دردمند روحن، تو رو میخوایم. ای کاش باشی و خودت برامون نسخه بپیچی.
خیلی هم غریبه نیستیم شاید امت خوبی واست نباشیم اما عیال الله ایم .
دستمون به دامن شماست. جای خالیتون رو خودتون پر کنید!
فقط خودتون!
وقتی قراره تو دنیایی زندگی کنی که آمیخته با رنج و سختیه ، از بیماری و مرگ گرفته تا فقر و ... لازمه اش اینه که خودمون مسلّح کنیم. اونم به سلاحی تاثیر گذار و مطمئن. سلاحی که در کلام نورانی قرآن و عترت ، به اون اشاره و سفارش شده همون صبره.
سبک زندگی، بدون صبر و شکیبایی قطعا نمیتونه رنگ اسلامی بودن به خودش بگیره. تمرین صبر و تشبّه به صابران ، میتونه در ایجاد این صفت ارزشمند موثر باشه. آیت الله جوادی آملی سخنان ارزشمندی در این زمینه دارن که خوندنش خالی از لطف نیست:
صورت مثالی (برزخی) صبر
صبر که از منازل سائران و مقامات واصلان محسوب میگردد اگر در کسوت مثال متمثّل می شد به صورت انسانی با کرامت ظهور میکرد. رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لو کان الصبر رجلاً لکان رجلاً کریماً» [1] نیز آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نِعْمَ سلاح المؤمن الصبر والدعاء».[2]
سرّ تأثیر صبر
سرّ تأثیر صبر آن است که موجود متزمّن، در رهن زمان است. همانطور که حیات و ممات انسان، مرز زمانی خاص دارد که نه تقدیم پذیر است و نه تأخیرپذیر[3]، رخدادهای دیگر نیز همین حکم را دارد و اجل معین و اجل معلّق در بسیاری از موجودهای زمانمند دیگر راه دارد.
اشتراط حادثه معیّن به صبر و عدم آن به فقد صبر از مسائل روشن کلامی است. ممکن است رخدادی با صبر به یک صورت درآید که بدون صبر، به آن صورت مناسب ظهور نمیکند؛ نظیر دعا، صدقه، صله رحم و مانند آن که در دگرگونی حوادث قَدَری مؤثر است و همین مطلب، یعنی تأثیر امور یاد شده جزو قضای قطعی الهی است. بنابراین، صبر کردن و ناشکیبایی نداشتن، در تغییر اوضاع به وضع مطلوب، بی اثر نیست.
شاید بتوان این اصل کلامی را از سخن نورانی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) استنباط کرد که فرمود: اگر دیدید نمیتوانید کاری را به وفق مراد دگرگون کنید، شکیبایی پیشه کنید تا خداوند آن را تغییر دهد؛ «إذا رأیتم الأمر لا تستطیعون تغییره فاصبروا حتی یکون اللّه هو الذی یغیّره»[4]. خود رسول گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور شد در برابر رخدادهای تلخ سیاسی و مانند آن صابر بوده، نماز را اقامه کند: (فاصبر علی ما یقولون و سبّح بحمد ربّک قبل طلوع الشمس وقبل غروبها ومن آناء الیل فسبّح و أطراف النهار لعلک ترضی).[5] ظاهر تسبیح آمیخته با ستایش در اوقات یاد شده ناظر به نمازهای پنجگانه است که در وقتهای مزبور اقامه میشود.
گرچه از نماز به عنوان تکیه گاه مقاومت در برابر رفتار تلخ و گفتار گزنده مشرکان یاد نشده، لیکن از وحدت سیاق و تناسب حکم و موضوع میتوان تأثیر آن را در کم کردن یا از بین بردن فشار سیاسی ومانند آن که از جبهه مخالفان اسلام وارد میشد، استظهار کرد. از اینرو حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام حزوب حادثه و نزول سانحه غمبار، گذشته از شکیبایی، به نماز پناه میبرد. در بحث روایی به این مطلب اشاره خواهد شد.
البته نزول صبر مسبوق به عنایت ویژه است که ممکن است نماز در نزول آن بی اثر نباشد. از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است: «إنّ اللّه یُنْزِل المعونة علی قدر المؤونة ویُنْزِل الصبر علی قدر البلاء»[6]. بنابراین، محتمل است نازل شدن کمک به قدر هزینه و نازل شدن صبر به قدر رنج و سختی، مشروط به نماز و مانند آن باشد. از اینرو در آیه محل بحث به استعانت به هر دو امر شده است.
گاهی صبر در اقامه نماز سهم دارد؛ مانند: (وأمر أهلک بالصَّلاة واصطبر علیها)،[7] (فاعبده واصطبر لعبادته)[8]. البته تأثیر هر کدام در جای خاص خود قابل عنایت است. شاید آنچه در محل بحث از خصوص نماز به عنوان (إنها لکبیرة) یاد شده و در مورد دیگر از خصوص صبر به عنوان معیت خدا با صابران یاد شده: (استعینوا بالصبر والصَّلاة إنّ اللّه مع الصابرین)[9] از همین منظر باشد.
اهتمام به صبر را میتوان از آیه (...وتواصوا بالصبر)[10] استظهار کرد؛ زیرا یکی از عوامل نجات از خسران محسوب شده و از اینرو وظیفه متقابل نجات یافتگان این است که یکدیگر را به شکیبایی فرا خوانند. البته صبر از آن جهت که از نعمتهای الهی است از ناحیه آن منعم بالذات نازل میشود؛ چنانکه آیه (واصبر وما صبرک إلاّ باللّه)[11] ناظر به آن است. کسی که به صبر استعانت میجوید باید عنایت کند که در گوهر معنای صبر، ستبری، غلظت، نستوهی و مقاومت اخذ شده است؛ چنانکه شیخ طوسی میگوید: «والصبرة من الحجارة: ما اشتدّ وغلظ»[12]، همانطور که استعانت به نماز از منظر عمود بودن آن است. آنچه محور بحث است صبری است که در زیر قضا و قدر الهی است.
صبر مذموم
امّا صبر از هجران خدا نه محمود و ممدوح و نه مقدور عاشقان واله و نه مأمورٌ به است: «صَبرتُ علی حرّ نارک فکیف أصبرُ عن النظر إلی کرامتک»[13]. در آنجا جزع، لابه و ناله، صریخ و عویل و بکاء و مدهوشی مطلوب است که نه راقم را به آن بارگاه راهی و نه رقم را که مسؤول تدوین وظایف کارگاه است، بدانجا باری است.
[1] - نهج الفصاحه، ج 2، ص 494.
[2] - همان، ص 632.
[3] - سوره اعراف، آیه 34.
[4] - نهج الفصاحه، ج 1، ص 40.
[5] - سوره طه، آیه 130.
[6] - نهج الفصاحه، ج 2، ص 536.
[7] - سوره طه، آیه 132.
[8] - سوره مریم، آیه 65.
[9] - سوره بقره، آیه 153.
[10] - سوره عصر، آیه 3.
[11] - سوره نحل، آیه 127.
[12] - تفسیر تبیان، ج 1، ص 202.
سرّ اینکه از میان همه مکارم اخلاق، نظیر شکر، یقین، حلم، حسن خلق، رضا، تسلیم و توکّل، «صبر» در کنار نماز قرار گرفته و مثلاً نفرموده «استعینوا بالتوکّل والصلوة» یا «استعینوا بالشکر والصلوة» و به بیان دیگر، صبر و نماز با هم ذکر شده، شاید این باشد که گزینش صبر از میان همه مکارم اخلاق، مقتضای بلاغت کلام است؛ زیرا این خطاب در پی خطابهای دیگری است که در آیات قبل به صورت یک سلسله واجبات و محرّماتِ نیازمند به صبر و استقامت مطرح شده و طبعاً چنین جایگاهی متناسب با سفارش به صبر از یک سو و سفارش به ارتباط با خدا(نماز) از سوی دیگر است.
جایگاه صبر در فرهنگ قرآنی
... صبر در فرهنگ قرآنی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حتّی از برخی آیات برمی آید که از برخی جهات، صبر از نماز نیز برتر است؛ مثلاً با آنکه در آیه مورد بحث به خصوصِ نماز، اهمیت ویژه ای داده شده در عین حال در آیه153 همین سوره پس از جمله (یا أیها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصّلاة)، به جای آنکه بفرماید: «إنّ الله مع المصلّین» آمده است: (إنّ اللّه مع الصابرین) و نیز آنچه در آیه154 به عنوان عظمت مقام شهید مطرح است: (ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات... )، به برکت صبر و مقاومت شهید در میدان نبرد است.
معنای صبر
صبر غیر از سکوت است؛ صبر عبارت از کفّ نفس به فرمان خدای سبحان و بهترین عامل پیروزی در برخورد با مشکلات است و چنانکه گذشت به جا آوردن نماز همراه با خضوع و خشوع و حضور قلب و رعایت همه شرایط و خصوصیتهای آن درگرو صبر و پایداری است و اینکه در برخی روایات آینده صبر و صلاة بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تطبیق شده از این روست که آنها حقیقت صبر و نماز بودند.
[تسنیم، جلد 4 - صفحه 168- 169]
نژاد امّی که مبتلا به جاهلیت مزمن و دیر پا شده است، نه از بیت علم آگاه، نه از در ورودی آن باخبر و نه از کلید آن مستحضر است. ابن عباس میگوید: قوم رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کمترین سؤال را از آن حضرت داشتند[1]؛ یعنی اگر اقوام دیگر از پیامبران خود پرسش چندانی نداشتند قوم رسول گرامی از دیگر اقوام عقب افتادهتر بودند.
اگر در صدر اسلام در میان صحابه خِردورزان بسیاری بودند و مسائل فراوانی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) میپرسیدند، امروز گرفتار بسیاری از مشکلات علمی و عملی نبودیم. متأسفانه در بین صحابه پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کمتر افرادی دارای لسان سَئول و قلب عَقول بودهاند.
علامه طباطبایی میفرمودند: حدود دوازده هزار نفر محضر پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را ادراک کردند؛ ولی هیچیک نتوانستند به اندازه امیرمؤمنان، علی(علیهالسلام) از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مطالبی را بپرسند و سخنان آن حضرت را ضبط کنند، چون حضرت علی(علیهالسلام) دارای لسانی سَئول و قلبی عَقول بود: «إنّ ربّی وهب لی قلباً عقولاً و لِساناً سؤولاً».[2]
پرسش بجا و به شکل مطلوب، سؤال از مسائل سودمند عقلی و نقلی و پرسش همراه با تفکر، در تعالی دانش بسیار مؤثر است، از اینرو اسلام به اصل پرسشگری و خوب پرسیدن: «حُسْن السؤال نصف العلم»[3] و از مسائل علمی و سودمند سؤال کردن، بسیار سفارش کرده و فرموده است که در مجالس خود مسائل علمی و مباحث مفید را مطرح کنید تا با این برنامه عملی گروهی بهرهمند و مأجور شوند: «العلم خزائن و المفاتیح السؤال، فاسألوا یرحمکم الله فإنّه یؤجر فی العلم أربعة: السائل والمتکلّم والمستمع والمحبّ لهم».[4]
تحول عظیمی که با طلوع اسلام در فرهنگ و تمدن آن عصر پدید آمد زمینه صدها سؤال علمی را فراهم کرد، هرچند آنان که اهل پرسش بودند به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دسترسی نداشتند و آنانکه دسترسی داشتند اهل سؤال نبودند و گاهی با شنیدن صدای طبل تجاری، مسجد را رها کرده و رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در حال خطبه نماز جمعه ایستاده تنها میگذاشتند.[5] پرسشهای محدود حجازیها همان بود که قرآن یاد کرده و فخر رازی، چنانکه گذشت، رقم آنها را طبق استخراج، به چهارده عدد ثبت کرده است.
لازم است عنایت شود در موردی که عنوان سؤال به صیغه جمع یاد شده است، مانند (ویَسئَلونَکَ عَنِ الرّوح)[6] و...، گاهی پرسش کنندگان متعدد بودهاند و زمانی بیش از یک نفر نبوده؛ ولی اصل مطلبْ مورد نیاز عدّهای بوده و مایل به پرسش بودهاند، هرچند به آن توفیق نیافتهاند.
حسّاسترین مطلبی که حاکی از تحجّر و جمود فراریان از دَرِ شهر شهود و بینش و باب مدینه علم و دانش است اینکه حضرت علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان(علیهالسلام) رسماً اعلام فرمود: «سلونی قبل أن تفقدونی فلأنا بطرق السماء أعلم منّی بطرق الأرض»[7] ولی پرسش شایستهای از آن حضرت که درخور اهتمام باشد صورت نگرفت.
معیار ایمان
صداقت و راستگویی از توصیه های اکید اخلاقی است که همه انبیای الهی (علیهمالسلام) به آن اهتمام داشتند: «إنّ اللَّه عزّ وجلّ لم یبعث نبیّاً إلاّ بصدق الحدیث و أداء الأمانه»[1]. در برخی روایات آمده است: فریب نماز و روزه افراد را نخورید؛ زیرا چه بسا انسانهایی که به نماز و روزه خو میگیرند، به گونهای که اگر رهایش کنند، دچار وحشت و نگرانی میشوند، لیکن افراد را با صداقت در گفتار و ادای امانت بیازمایید: «لا تغترّوا بصلاتهم ولا بصیامهم فإنّ الرّجل ربّما لهج بالصلاة و الصوم حتّی لوترکه استوحش و لکن اختبروهم عند صدق الحدیث و أداء الأمانة».[2]
جایگاه صدق
در بیانات امیر بیان (علیهالسلام)راستی با عناوین زیر یاد شده است:
زیان های دروغ
ترک کدام گناه بهتر است؟
مردی به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفت: من مخفیانه چهار گناه زنا، شرابخواری، دزدی و دروغگویی را مرتکب میشوم. کدام یک را ترک کنم بهتر است؟ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: دروغ را رها کن. وقتی از پیش آن حضرت رفت، تصمیم بر زنا گرفت، با خود گفت: اگر پیامبرص دراینباره از من پرسش کند و من پاسخ دروغ بگویم، پیمانشکنی خواهد شد و اگر راست بگویم، بر من حدّ جاری خواهد کرد. از این رو ناچار به چشمپوشی از زنا شد. مشابه این ماجرا هنگام تصمیم بر دزدی و شرابخواری برای او پیش آمد؛ در نتیجه از هر چهار گناه چشم پوشید: روی أن رجلاً قال للنبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أنا یا رسول اللَّه أستسرّ بخلال أربع: الزّنا و شربالخمر و السّرق و الکذب فأیّتهنّ شئتَ ترکتُها لک؟ قال(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «دع الکذب». فلمّا همّ بالزنا فقال: یسألنی فإن جحدتُ نقضتُ ما جعلتُ له و إن أقررتُ حُدِدتُ ثمّ همّ بالسّرق ثمّ بشربالخمر ففکّر مثل ذلک، فرجع إلیه فقال: قد أخذت علیّ السّبیل کلّه فقد ترکتهنّ أجمع.[18]
مصداق صادقان در قرآن کریم چه کسانی هستند؟
بر این اساس، قرآن کریم پس از توصیه مؤمنان به تقوا، آنان را به همراهی با صادقان سفارش ویژه کرده است: (یا أیهاالذین ءامنوا اتّقوا اللَّه و کونوا مع الصادقین)[19] چنان که پیش از این نیز گفته شد مفهوم عام این آیه بر ائمهطهار (علیهمالسلام) تطبیق شده است.
در ایام حکومت عثمان، روزی امیرمؤمنان (علیهالسلام) با گروهی از مهاجر و انصار سخن میگفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا به یاد دارید که پس از نزول آیه (یا أیها الذین ءامنوا اتقوااللَّه و کونوا مع الصادقین) سلمان پرسید: ای پیامبر خدا! این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمان هستند، اما عنوان «صادقین» به برادرم علی و اوصیای من که پس از او میآیند، اختصاص دارد. مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال حضرت علی (علیهالسلام) بودند، گفتند: آری به یاد داریم: «...أمّا المأمورون فعامة المؤمنین أُمروا بذلک و أمّا الصادقون فخاصّةٌ لأخی علی و أوصیائی من بعده إلی یوم القیامة»؟ قالوا: اللهمّ نعم.[20]
عالم بزرگ اهل سنّت، حاکم حسکانی نیز مشابه این روایت را از پسر خلیفه دوم، عبداللَّه بن عمر نقل کرده است: عن عبداللَّه عمر [فی قوله تعالی]: (اتقواللَّه) قال: أمر اللَّه أصحاب محمد بأجمعهم أن یخافوا اللَّه ثم قال لهم: (و کونوا مع الصادقین) یعنی محمداً و أهل بیته.[21]
تفسیر المنار کلام عبداللَّهبنعمر را این گونه نقل کرده است: «مع محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و أصحابه». آنگاه میگوید: «سعیدبنجبیر و ضحّاک گفتهاند: مع أبیبکر و عمر، اما ابنعباس و ابوجعفر گفتهاند: مع علیّ»، لیکن به اعتقاد خودش حق با عبداللَّهبنعمر است که گفته آیه عام است. بنابراین، شامل اصحاب رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در زمان آن حضرت و پس از آن شامل صادقان بعدی میشود. در ادامه میگوید: «بوی جعل نواصب و روافض در این دو روایت به مشامم میرسد».[22]
سخن محمدرشیدرضا، صاحب تفسیرالمنار بر اصل اعتقاد به عدالت صحابه استوار است که از اعتقادات اساسی اهل سنّت است. اگر واقعاً سخن عبداللَّه بن عمر آن گونه باشد که وی نقل کرده، جای این سؤال هست که در مثل جنگ جمل که دو طرف جنگ، اصحاب رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بودند، همراهی با کدام گروه مایه نجات است؟ این تحیّر و سرگردانی در جنگ صفین نیز برای امت اسلامی وجود داشت؛ زیرا به اعتقاد اهل سنّت، معاویه نیز از افتخار صحابت برخوردار بود. دشوارتر از آن، امتثال این فرمان در زمانهای بعد، از جمله زمان ماست که از زمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دور هستیم؛ زیرا گروههای فراوانی ادّعای مسلمانی، پیروی از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و از گروه صادقان بودن دارند.
به بیان دیگر، دستور همراهی با صادقان که فرمانی برای یافتن راه هدایت و برطرف شدن اختلافات است، خود موجب گمراهی و اختلافات جدید میشود. بنابراین، نمیتوان با عنوان کلّی «صادقین» مشکلات را حل کرد، بلکه باید منبع موثّق و معتبری برای تطبیق این عنوان کلّی بر مصداق یا مصادیق معیّن یافت. بر این اساس، روشن نیست بوی جعل روافض که امثال رشید رضا بر شیعیان اطلاق میکنند از روایت ابن عباس و ابوجعفر چگونه مشام ایشان را آزرده که ادّعای شیعیان و نواصب را به یک چوب رانده است؟
ممکن است گفته شود «اهل بیت» که حاکم حسکانی از عبداللَّه بن عمر نقل کرده، مصادیقی غیر از مصادیق معروف نزد شیعیان دارد، اما در پاسخ باید گفت: البته برخی از علمای اهل سنت واژه «اهلالبیت» را در معنای دیگری به کار بردهاند، لیکن اگر عبداللَّهبنعمر نیز چنین معنایی را اراده کرده باشد، اشکال سرگردانی امت در مثل جنگ جمل، صفین و نزاع بنیامیه با بنی عباس پیش میآید؛ چنان که سرگردانی امتهای بعد نیز پیش میآید؛ زیرا امّت به عنوان کلّی «اهل البیت»، به عنوان مصادیق «صادقین» احاله شدهاند.
[ برگرفته از ادب فنای مقربان، جلد3،صفحه 313-317 ،علامه جوادی آملی ]
[1] - کافی، ج 2، ص 104؛ بحار الانوار، ج68، ص2.
[2] - همان.
[3] - شرح غرر الحکم، ج1، ص125.
[4] - همان، ج2، ص143.
[5] - همان، ج1، ص104.
[6] - همان، ص68.
[7] - کافی، ج 1، ض 26؛ بحار الانوار، ج75، ص269.
[8] - شرح غرر الحکم، ج1، ص81
[9] - شرح غرر الحکم، ج1، ص290.
[10] - بحار الانوار، ج69، ص259.
[11] - همان، ص247.
[12] - همان، ص261.
[13] - همان، ص260.
[14] - همان، ص261.
[15] - همان، ص250.
[16] - همان، ص263.
[17] - همان
[18] - شرح نهجالبلاغه، ج6، 375، ذیل خطبه 85.
[19] - سوره توبه، آیه 119.
[20] - تفسیر نورالثقلین، ج2، ص280.
[21] - شواهدالتنزیل، ج1، ص262، ذیل آیه.
[22] - المنار، ج11، ص72، ذیل آیه.