... و جعلنا لهم لسان صدق علیّا

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

بخیر ترین سرنوشت

دوشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۱۱ ق.ظ

می خواهم امشب کمی تأخیر بیندازم قران به سرگرفتنم را.

عیبی که ندارد؟

دارد؟

تو قرآنت را به سر بگیر

من سراپا گوش می شوم

تا « بک یا الله » هایی را که می گویی

با بند بند وجودم بشنوم.

دوست دارم قرآن را که در برابرت باز

می کنی

ببینم کدام آیه می آید

و نگاه تو به آیه ها چه شکلی است.

من فقط صدای قرآن خواندنت را

نمی خواهم

دوست دارم قرآن دیدنت را هم ببینم

چون می دانم حتی از تماشای قرآن تو هم

 می شود جان گرفت.

صبر می کنم و صبر می کنم

تا قرآن به سر گرفتنت تمام شود

سرم را کج می کنم

و در حالی که اشک هایم پشت هم جاری است می گویم:

آقا!

می شود همان قرآنی را که به سر گرفتی

بدهی به من؟

التماست می کنم و می گویم:

سحر دارد تمام می شود

و من هنوز قرآن به سر نگرفته ام.

قرآنت را بده

که من دوست دارم فقط با قرآن تو

خدا را صدا بزنم.

قرآن تو را اگر بگیرم

گمان نمی کنم که دیگر نیازی به قسم باشد.

همین که قرآن تو به دستم رسید

دستم می شود مشکل گشای عالم

و وقتی گذاشتم روی سرم

فکرم می شود روشنی بخش راه های تاریک .

آقا! امشب پس از این شب بخیر ، نمی خوابم

شب قدر است.

می خواهم به تو شب بخیر بگویم

که سرنوشتم بخیر شود.

شب بخیر بخیر ترین سرنوشت من!

محسن عباسی ولدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۱۱
lesane sedq

مصادیق صادقان

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ

معیار ایمان

صداقت و راستگویی از توصیه‏ های اکید اخلاقی است که همه انبیای الهی (علیهم‌السلام) به آن اهتمام داشتند: «إنّ اللَّه عزّ وجلّ لم یبعث نبیّاً إلاّ بصدق الحدیث و أداء الأمانه»[1]. در برخی روایات آمده است: فریب نماز و روزه افراد را نخورید؛ زیرا چه بسا انسان‏هایی که به نماز و روزه خو می‏گیرند، به گونه‌ای که اگر رهایش کنند، دچار وحشت و نگرانی می‏شوند، لیکن افراد را با صداقت در گفتار و ادای امانت بیازمایید: «لا تغترّوا بصلاتهم ولا بصیامهم فإنّ الرّجل ربّما لهج بالصلاة و الصوم حتّی لوترکه استوحش و لکن اختبروهم عند صدق الحدیث و أداء الأمانة».[2]

 

جایگاه صدق

در بیانات امیر بیان (علیه‌السلام)راستی با عناوین زیر یاد شده است:

  1.  لباس دین: «الصدق لباس الدین»[3]
  2. جمال آدمی و ستون ایمان: «الصدق جمال الإنسان و دعامة الایمان»[4]
  3. روح کمال: «الصدق روح الکلام»[5]
  4.  برادر عدل: «الصدق أخوالعدل»[6]، مایه عزّت: «الصدق عزّ»[7]
  5.  بهترین گفتار: «الصدق خیرالقول»[8]
  6.  مایه نجات: «الصدق ینجیک و إن خفته والکذب یردیک و إن أمنته»[9]

 

زیان های دروغ

  1. دروغ، بدترین زشتی: «لا سوء أسوء من الکذب»[10]
  2. ویرانگر ایمان: «إنّ الکذب هو خراب الإیمان»[11]
  3.  موجب فقر: «إعتیاد الکذب یورث الفقر»[12]
  4.  رهزن توفیق در عبادت: «إنّ الرجل لیکذب الکذبة فیحرم بها صلاة اللیل فإذا حرم صلاة اللیل حرم بها الرزق»[13]
  5. مایه بی‏ مروتی: «لیس لکذّاب مروّة»[14]
  6. نابودکننده شخصیت: «من کثر کذبه ذهب بهائه»[15]
  7.  کلید همه گناهان: «جمعت الخبائث فی بیت و جعل مفتاحه الکذب»[16]
  8.  موجب لعن فرشتگان و حاملان عرش و تعفّن روحی و... است: «المؤمن إذا کذب من غیر عذر لعنه سبعون ألف ملک و خرج من قلبه نتنٌ حتّی یبلغ العرش و یلعنه حملة العرش و کتب اللَّه لتلک الکذبة سبعین زنیّة أهونها کمن یزنی مع أُمّه».[17]

 

ترک کدام گناه بهتر است؟

مردی به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفت: من مخفیانه چهار گناه زنا، شراب‏خواری، دزدی و دروغگویی را مرتکب می‏شوم. کدام یک را ترک کنم بهتر است؟ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: دروغ را رها کن. وقتی از پیش آن حضرت رفت، تصمیم بر زنا گرفت، با خود گفت: اگر پیامبرص دراین‏باره از من پرسش کند و من پاسخ دروغ بگویم، پیمان‏شکنی خواهد شد و اگر راست بگویم، بر من حدّ جاری خواهد کرد. از این رو ناچار به چشم‏پوشی از زنا شد. مشابه این ماجرا هنگام تصمیم بر دزدی و شراب‏خواری برای او پیش آمد؛ در نتیجه از هر چهار گناه چشم پوشید: روی أن رجلاً قال للنبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أنا یا رسول اللَّه أستسرّ بخلال أربع: الزّنا و شرب‌الخمر و السّرق و الکذب فأیّتهنّ شئتَ ترکتُها لک؟ قال(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «دع الکذب». فلمّا همّ بالزنا فقال: یسألنی فإن جحدتُ نقضتُ ما جعلتُ له و إن أقررتُ حُدِدتُ ثمّ همّ بالسّرق ثمّ بشرب‌الخمر ففکّر مثل ذلک، فرجع إلیه فقال: قد أخذت علیّ السّبیل کلّه فقد ترکتهنّ أجمع.[18]

 

مصداق صادقان در قرآن کریم چه کسانی هستند؟

بر این اساس، قرآن کریم پس از توصیه مؤمنان به تقوا، آنان را به همراهی با صادقان سفارش ویژه کرده است: (یا أیهاالذین ءامنوا اتّقوا اللَّه و کونوا مع الصادقین)[19] چنان که پیش از این نیز گفته شد مفهوم عام این آیه بر ائمه‌طهار (علیهم‌السلام) تطبیق شده است.

در ایام حکومت عثمان، روزی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‏گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید:

شما را به خدا سوگند می‏دهم آیا به یاد دارید که پس از نزول آیه (یا أیها الذین ءامنوا اتقوااللَّه و کونوا مع الصادقین) سلمان پرسید: ای پیامبر خدا! این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمان هستند، اما عنوان «صادقین» به برادرم علی و اوصیای من که پس از او می‌آیند، اختصاص دارد. مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال حضرت علی (علیه‌السلام) بودند، گفتند: آری به یاد داریم: «...أمّا المأمورون فعامة المؤمنین أُمروا بذلک و أمّا الصادقون فخاصّةٌ لأخی علی و أوصیائی من بعده إلی یوم القیامة»؟ قالوا: اللهمّ نعم.[20]

عالم بزرگ اهل سنّت، حاکم حسکانی نیز مشابه این روایت را از پسر خلیفه دوم، عبداللَّه بن عمر نقل کرده است: عن عبداللَّه عمر [فی قوله تعالی]: (اتقواللَّه) قال: أمر اللَّه أصحاب محمد بأجمعهم أن یخافوا اللَّه ثم قال لهم: (و کونوا مع الصادقین) یعنی محمداً و أهل بیته.[21]

تفسیر المنار کلام عبداللَّه‏بن‏عمر را این گونه نقل کرده است: «مع محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و أصحابه». آن‏گاه می‏گوید: «سعیدبن‏جبیر و ضحّاک گفته‌اند: مع أبی‏بکر و عمر، اما ابن‏عباس و ابوجعفر گفته‌اند: مع علیّ»، لیکن به اعتقاد خودش حق با عبداللَّه‏بن‏عمر است که گفته آیه عام است. بنابراین، شامل اصحاب رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در زمان آن حضرت و پس از آن شامل صادقان بعدی می‏شود. در ادامه می‏گوید: «بوی جعل نواصب و روافض در این دو روایت به مشامم می‏رسد».[22]

سخن محمدرشیدرضا، صاحب تفسیرالمنار بر اصل اعتقاد به عدالت صحابه استوار است که از اعتقادات اساسی اهل سنّت است. اگر واقعاً سخن عبداللَّه بن عمر آن گونه باشد که وی نقل کرده، جای این سؤال هست که در مثل جنگ جمل که دو طرف جنگ، اصحاب رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بودند، همراهی با کدام گروه مایه نجات است؟ این تحیّر و سرگردانی در جنگ صفین نیز برای امت اسلامی وجود داشت؛ زیرا به اعتقاد اهل سنّت، معاویه نیز از افتخار صحابت برخوردار بود. دشوارتر از آن، امتثال این فرمان در زمان‏های بعد، از جمله زمان ماست که از زمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دور هستیم؛ زیرا گروه‏های فراوانی ادّعای مسلمانی، پیروی از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و از گروه صادقان بودن دارند.

به بیان دیگر، دستور همراهی با صادقان که فرمانی برای یافتن راه هدایت و برطرف شدن اختلافات است، خود موجب گمراهی و اختلافات جدید می‏شود. بنابراین، نمی‏توان با عنوان کلّی «صادقین» مشکلات را حل کرد، بلکه باید منبع موثّق و معتبری برای تطبیق این عنوان کلّی بر مصداق یا مصادیق معیّن یافت. بر این اساس، روشن نیست بوی جعل روافض که امثال رشید رضا بر شیعیان اطلاق می‏کنند از روایت ابن‏ عباس و ابوجعفر چگونه مشام ایشان را آزرده که ادّعای شیعیان و نواصب را به یک چوب رانده است؟

ممکن است گفته شود «اهل‏ بیت» که حاکم حسکانی از عبداللَّه‏ بن‏ عمر نقل کرده، مصادیقی غیر از مصادیق معروف نزد شیعیان دارد، اما در پاسخ باید گفت: البته برخی از علمای اهل سنت واژه «اهل‌البیت» را در معنای دیگری به کار برده‌اند، لیکن اگر عبداللَّه‏بن‏عمر نیز چنین معنایی را اراده کرده باشد، اشکال سرگردانی امت در مثل جنگ جمل، صفین و نزاع بنی‌امیه با بنی ‏عباس پیش می‌آید؛ چنان که سرگردانی امت‏های بعد نیز پیش می‌آید؛ زیرا امّت به عنوان کلّی «اهل البیت»، به عنوان مصادیق «صادقین» احاله شده‌اند.

[ برگرفته از ادب فنای مقربان، جلد3،صفحه 313-317 ،علامه جوادی آملی ]

 

[1] - کافی، ج 2، ص 104؛ بحار الانوار، ج68، ص2.

[2] - همان.

[3] - شرح غرر الحکم، ج1، ص125.

[4] - همان، ج2، ص143.

[5] - همان، ج1، ص104.

[6] - همان، ص68.

[7] - کافی، ج 1، ض 26؛ بحار الانوار، ج75، ص269.

[8] - شرح غرر الحکم، ج1، ص81

[9] - شرح غرر الحکم، ج1، ص290.

[10] - بحار الانوار، ج69، ص259.

[11] - همان، ص247.

[12] - همان، ص261.

[13] - همان، ص260.

[14] - همان، ص261.

[15] - همان، ص250.

[16] - همان، ص263.

[17] - همان

[18] - شرح نهج‌البلاغه، ج6، 375، ذیل خطبه 85.

[19] - سوره توبه، آیه 119.

[20] - تفسیر نورالثقلین، ج2، ص280.

[21] - شواهدالتنزیل، ج1، ص262، ذیل آیه.

[22] - المنار، ج11، ص72، ذیل آیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۲ ، ۰۰:۲۳
lesane sedq

درهای الهی

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

تا حالا موقع خوندن سوره بقره، وقتی به آیه 189 «ولَیسَ البِرُّ بِأن تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها ولکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أتُوا البُیوتَ مِن‌ابوابِها» با خودتون فکر کردید که منظور از بیوت چیه؟ منظور از ابواب چی؟ البته این آیه مربوط میشه به یکی از رسوم جاهلی که وقتی احرام می بستن دیگه از درها وارد نمی شدن بلکه از پشت خونه، سوراخی ایجاد می کردن و وارد اون خونه می شدن. ولی این ظاهر آیه است. این آیه مث بسیاری از آیات قرآن مصادیقی داره که بطن آیه محسوب میشه و کلام معصوم علیهم السلام اونو روشن می کنه.

آیت الله جوادی آملی در تفسیر این آیه توضیح بسیار زیبایی دارن:

عن علی(علیه‌السلام): «نحن الشِّعار والأصحاب والخزنة والأبواب و لاتؤتی البیوت إلاّ من‌بوابها؛ فمن أتاها من غیر أبوابها سُمّی سارقاً».[ نهج البلاغه، خطبه 154، بند 2 ـ 3. ]
عن سعد، عن أبی جعفر(علیه‌السلام) قال: سألته عن هذه الآیة: (ولَیسَ البِرُّ بِأن‏تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها ولکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أتُوا البُیوتَ مِن أبوابِها)، فقال: «آل محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أبواب الله و سبیله و الدّعاة إلی الجنّة و القادة إلیها و الأدلّاء علیها إلی یوم القیامة».[تفسیر العیاشی، ج1، ص86]
همان‌طور که قرآن حبل متین الهی است و انزال آن به معنای آویختن آن است، نه انداختن، از این‏رو صدر و ساقه نشئه علم را زیر پوشش دارد، انسان کامل معصوم(علیه‌السلام) که دارای مقام منیع نبوت، رسالت یا امامت است، ارسال یا اعزام وی به معنای آویختن چنین مقام فراگیری است که آغاز و انجام قلمرو عین را دربر می‌گیرد.
آنچه از حدیث مأثور و مشهور ثقلین برمی‌آید این است که انفکاک هیچ‏یک از این ‏دو از دیگری در هیچ حدّی از حدود طبیعت، مثال و عقل محض ممکن نیست؛ یعنی نه در علوم ادبی می‌توان بهره صحیح از قرآنِ بدون حدیث اهل بیت(علیهم‌السلام) برد، زیرا این دو در قلمرو الفاظ و ادب و فنون آن هماهنگ‌اند، و نه در دانشهای فقهی و حقوقی چنین بهره‌ای ممکن است و نه در معارف حِکَمی و کلامی میسور و نه در مشاهد عرفانی مقدور است.
راز مطلب آن است که هرچند قرآن به مثابه بیتْ و اَصل بوده و حدیث اهل‏
بیت(علیهم‌السلام) به منزله دَر و فرع محسوب می‌شود و از این‏رو باید بر قرآن عرضه شود تا اصل اعتبار آن احراز گردد؛ لیکن تمامیت حجّت و به نصاب رسیدن هدایت، مرهون انضمام این دو وزنه وزین است و این دو حبل متین به هم کاملاً گره خورده‌اند و ثمره تلخِ تفکیک یکی از دیگری که به عنوان «سرقت» مطرح شده، جز خسران چیز دیگری نخواهد بود، هرچند ممکن است این خسارتِ غمبار در دنیا ظاهر نگردد، زیرا آن انسان کامل معصوم(علیه‌السلام) که امروز دَرِ مدینه علم و حکمت نبوی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است، فردا دَرِ بهشت رضوان الهی است. آیا ممکن است کسی از غیر دَرِ بهشت بتواند وارد شود؟ آیا در روز عدل محض که حاکمی جز خداوند نیست و اراده احدی غیر از عزم الهی نافذ نیست می‌توان بر خلاف مشیئت خدا کار کرد؟[تسنیم، جلد 9 -  صفحه 564]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۱۷:۰۷
lesane sedq

تلاوت قرآن دیدنی!

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۳۳ ق.ظ


بگو ماشـــــــــــــــاءالله

 


دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۰۱:۳۳
lesane sedq

بیماری های قلبی

دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ب.ظ

بیماری های قلبی از شایع ترین انواع بیماری هاست که علائم خاص خود رو داره. ناراحتی قفسه سینه، تنگی نفس، تپش قلب و .... می تونه از این دست علائم باشه.

اما خطرناکترین نوع بیماری قلبی، گرفتارکردن قلب به آلودگی هاست. اگه شما هم از عوارض این بیماری اطلاع داشته باشید به من حق میدید که بگم خطرناکترین بیماری قلبیه.

قرآن کریم در آیاتی، بعضی از این بیماریهای خطرناک قلبی رو معرفی میکنه. مثل مرض نفاق. فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا.[1]

«یا کسانی را که با شنیدن صدای نامحرم تحریک می‏شوند و به طمع می‏افتند، گرفتارانی از این دست می‏شمارد و همسران پیامبر را از نازک کردن صدای خویش در مقابل آنها بر حذر می‏دارد: ... إن اتّقیتنّ فلا تَخْضعْن بالقوْل فیطمع الّذی فی قلبه مرض[2] » [3]

یکی دیگه از بیماری های قلبی ، زیغ یا همون انحرافه. انحراف از راه حق . بهمین خاطره که بندگان خاص خدا این دعا را فراوان میخوانند: ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا.[4] این دعا همون عاقبت به خیری خودمونه. یعنی خدایا قلب مارو بعد از اینکه به راه خودت هدایت کردی منحرف نکن.

یا میشه به مرض خطرناک قساوت قلب اشاره کرد. قساوت یعنی سختی. قلبی که به این عارضه دچار میشه هیچ حرف حقی در اون اثر نداره، حتی ناله مظلوم و درد دردمندان هم تکونش نمیده. «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَةُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى‏ نُورٍ مِن رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِن ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»[5] خداوند که طبیب حقیقی امراضه میفرماید که مبتلایان به قساوت قلب، در گمراهی آشکار هستند.

« از خدا بخواهیم که به قلبمون سلامتی بده ، ازاون سلامتی هایی که برتر از حد فرشتگانه. مثل اون سلامتی که به قلب ابراهیم خلیل الله (علیه السلام)  داد. و إن من شیعته لإبراهیم * إذجاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ[6][7]


[1] - بقره 10.

[2]-  احزاب 32.

[3] - صورت و سیرت انسان در قرآن – آیت الله جوادی آملی-  صفحه 22.

[4] - آل عمران، 8.

[5] - زمر 22.

[6] - صافات 83و 84.

[7] - رک به صورت و سیرت انسان در قرآن – آیت الله جوادی آملی-  همان ص.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۷
lesane sedq

رایحه محبوب

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ

برهان صدیقین  بنابر فرمایش آیت الله جوادی آملی و بسیاری از فلاسفه اسلامی، محکم ترین و کوتاه ترین برهان اثبات خدای تعالی و توحید است. کامل ترین تقریر از این برهان را علامه طباطبایی رضوان الله علیه فرمودند که چکیده آن توجه دادن و تنبه بر ثبوت خدای سبحان می باشد و در واقع بیداری فطرت خفته است. معنای این عبارت چنین است که خدای تعالی همان واقعیت زوال ناپذیری است که تحقق و ثبوت آن، ضروری و بدیهی است.

آیت الله جوادی آملی این تقریر علامه طباطبایی را الهام گرفته از کتاب و سنت میدانند زیرا بنابر آیات کریمه قرآن، رسولان الهی از امت های خود می پرسیدند: آیا در خدا تردیدی وجود دارد؟(سوره ابراهیم - 10) و در آیه دیگری به مشهود بودن پروردگار قبل از هر چیز دیگری اشاره شده است: اولم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید(فصلت 53)

یعنی قبل از فهم و ادراک هرچیزی، خدا شهید و مشهود است حتی قبل از شناخت خود انسان.

کلامی  به همین مضمون، منسوب به امام باقر علیه السلام است که فرمودند: لا یعرف احد احدا الا الله ؛ هیچ کس ، کسی یا چیزی را جز به خدا نمی شناسد.

این همان تقریر علامه می باشد که غیر را برداشته و از خود واقعیت به ضرورت ازلی آن راه می یابد.

علامه جوادی در ادامه مطلب چنین می آورد:

در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد علیه السلام می فرماید: و ان الراحل الیک قریب المسافه و انک لا تحتجب عن خلقک ...؛ آن کس که به سوی تو کوچ می کند مسافتش نزدیک است و تو از آفریده های خویش پنهان نیستی.

کلمه مسافت از ریشه سوف به معنای بوییدن است و چون راهنمای قافله با بو کردن خاک راه، فاصله را تا مقصد تشخیص می داد به مسیر ، مسافت گفته شده است.

جانی که محبوب را با دیده دل می بیند رایحه او را نیز با شامه باطن استشمام می کند. همان گونه که وقتی کاروان از دروازه مصر حرکت کرد بوی یوسف علیه السلام به مشام حضرت یعقوب علیه السلام که در کنعان بود رسید و با قاطعیت و تاکید گفت: من بوی یوسف را می یابم؛ انی اجد ریح یوسف.(یوسف 94)

سالکی که اهل دل است با چشم جان محبوب خویش را می بیند و با شامه دل او را می بوید و چنین می گوید: خدایا بین تو و خلق تو حجابی نیست، یعنی توجه به تو همان و دیدنت همان و بوییدن راه وصلت همان. از این رو انکار خدا بلکه شک در او محال است و اگر خدا به ما نزدیک است: فانی قریب( بقره 186) ؛ واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه(انفال 24)؛ پس هرچه راه شناخت او کوتاه تر باشد وصال سریع تر و صحیح تر خواهد بود.

برداشتی از کتاب توحید در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص 216و 217

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۶
lesane sedq

تلنگر

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۳ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۳
lesane sedq