همرنگ جماعت
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۳ ق.ظ
جای شما خالی! شب قدر بیست و یکم، مسجد محل بودیم ، همراه پسر هفت ساله فامیل نزدیک! موقع قرآن سر گذاشتن پرسید: همه دارن گریه می کنن؟
گفتم : آره.
گفت: یه دستمال بهم بده.
ما هم یه دستمال بهش دادیم. یه دفعه دیدم دستش گذاشته رو صورتش و با صدا شروع کرد مثلا گریه کردن ، اوه اوه، اوه... و بعد با دستمال می کشید رو صورتش.
با اینکه صورتم خیس اشک بود ولی از این کارش خنده ام گرفت و تا آخر مراسم اون شب تا یاد این کارش می افتادم ناخوداگاه خنده ام می گرفت. گفتم خداکنه همیشه تو این جور کارا بخوای همرنگ جماعت بشی!!!!!!!!!!